ویترین

یک عمر رقصیدم به هر سازی که دنیا زد / / در مصرع پایانی آواز... خوهم مرد

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نامه» ثبت شده است

وقتی نمیاد، باید بیاد

     الان مثلا چند روز دیگه است و اینم شماره 2ی اون .
     و اما بعد ...
     کلی زمان گذشت و من داشتم خیلی عادی پست میذاشتم و مینوشتم ولی یهو امروز به خودم اومدم و دیدم که نه ... ! مثل اینکه خیلی وقته چیزی ننوشتم. همین شد که کلی فکر کردم چیکار کنم با این حال که یادم اومد این پسته رو ننوشتم احتمالا ! و وقتی چک کردم و دیدم که ننوشتم خیلی خوشحال شدم !!! چون بالاخره یه دلیلی پیدا شد برا نوشتن !
     مسئله اینجاست که با وجود اینکه گاهی اوقات آدم نوشتش نمیاد ؛ ولی نباید دست رو دست گذاشت که! هر جور شده باید یه چیزی نوشت و یه بهونه ای پیدا کرد برا نوشتن و راه انداختن مچ دست. قرار نیست تسلیم هی چیزی بشیم و تا یکم هوا بد شد از خونه بیرون نرییم که . تلاش کردن یکی از نکات کلیدی نوشتنه . هر نوع نوشتنی در کل. همه تو فیلم و کارتونا دیدیم دیگه ، مثلا یکی میخواد یه داستان بنویسه ، نامه بنویسه یا هر چی یه کوه از کاغذی مچاله شده پشت سرش تو سطل آشغال ریخته .
     خلاصه که وقتی نمیاد باید بیاد! البته منظورم تلاش درست و حساب شده است . مثلا هیچ وقت نباید رفت سر کاغذای شعری که از قدیما داری بعد بگی امروز میخوام اینو کامل کنم ! تازه هی تلاشم بکنی ... اون خراب میشه. ولی میگم نوشتن برای دست مثه هواست برای ریه.یه مدت نباشه دیگه به بعد بود و نبودش یکی میشه .
     اینا همه رو گفتم برا خودم که هیچ وقت نا امید نشم از نوشتن. و الا اصلا سواد ندارم که بخوام دارو تجویز کنم و این حرفا .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مرتضی

تشخیص (1)


         سلام

   امیدوارم الان که دارم برایت مینویسم حالت واقعا خوب باشد. آنی که در بطن توست ، نه آن ک در چهره ات هویداست.آن روز که بعد از ماه ها با هم بودن، برای اولین بار مدتی بدون هوا و هوس و فقط برای همدیگر پیش هم بودیم،انگار مکاشفه ای در من رخ داد.خیلی به آن چند ساعت فکر میکنم. تجربه ی لذت بخشی بود ، به غایت. بگذار دقیق تر برایت بنویسم ؛ اصلا آمده ام برای همین .
   ای کاش زود تر به فکر می افتادم.میدانم ؛ حالا خیلی دیر شده ، اما قبول کن که من هم میتوانم اشتباه کنم.ولی میدانی که دست جبران کردن دارم.رابطه ی چند ساله مان چطور بود؟ شاید من خوب با تو تا نکردم ولی قبول کن هر دوی ما مقصریم.هر دوی ما بخاطر خودمان با دیگری بودیم ، نه بخاطر طرف مقابل . شاید من آن وقت ها که هوا سرد بود و تنها بودم پیش تو میآمدم ؛شاید هرگز نشته باشم که حرف هایت را بشنوم ، شاید واقعا برای رفع نیاز های خودم به یاد تو افتاده باشم ، ولی بی انصاف ... تو هم یکبار حرف مرا نشنیدی. نشد که حتی یکبار بیایی و خبری از بی خبر های من بگیری. خودت بهتر میدانی ، ولی گمان نکنم که تو هم با من بهتر رفتار کرده باشی.
   میدانی؛ ما مثل دو پایه ی یک سه پایه بودیم. شاید اسم آن یکی گذر زمان باشد ولی مهم خودمان دوتاییم. ما کنار هم ماندیم، و در کنار گذر زمان،نه بخاطر اینکه اگر نمیماندیم دیگری زمین میخورد ؛ بخاطر اینکه میدانستیم اگر بقیه نباشند، خودمان زمین میخوریم. ما زندگی را برای هم سخت کردیم ، درست همان موقع که میتوانستیم راحتش کنیم.
   شاید تو خودت هم متوجه این ها شده باشی. ولی من آمده ام تا اول بشکنم . آمده ام تا اول تقصیر هایم را بپذیرم .آمده ام تا همه کاسه و کوزه ها را سر من بشکنی ، ولی منظورم از این آمدن ها فقط این بود که به تو بفهمانم که چقدر از این اتفاقات خسته ام. خسته ام برای خودمان ؛ مگر نه خودت خوب میدانی که حرف مردم برایم اصلا اهمیتی ندارد.برایم مهم نیست دیگران درباره ما چه میگویند ، اما اگر زندگی آن طور که باید بین خودمان جریان داشته باشد.
   برایت نوشتم که بگویم آن روز شاید شروع یک دنیای جدید بین من و تو باشد که خبری از گذشته در آن نیست.نوشتم که بگویم تو را آن طور که واقعا هستی ، و آنطور که درونت را شناختم دوست دارم ، جدای از همه ی نقطه ضعف هایت . نوشتم که بگویم معذرت میخواهم و امیدوارم مرا ببخشی.نوشتم که بگویم درخت رابطه ی ما هنوز خشک نشده ، و با رسیدگی هر دوی ما هنوز میتواند میوه بدهد .
                                                                                                                                                   دوستدار تو ، من
 
 

  (((نامه ی یک آدمیزاد ، به ماشینش ، بعد از شستشو !)))

لازم نوشته:
موضوع جدید تشخیص در وبلاگ با این نوشته باز شد . نوشته های دو پهلوی واقعی در این موضوع خواهید دید.
تشخیص دادن آنچه که خودتان از متن میخواهید ، هدف اصلی ماست !!!
:-))

2) منتظر نظر عزیزان هستم ! نظر بدین در باره این موضوع...
                                                                                                                                                         
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مرتضی