ویترین

یک عمر رقصیدم به هر سازی که دنیا زد / / در مصرع پایانی آواز... خوهم مرد

۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

مادر بزرگ

مادر بزرگ

   رفتی

اما کسی نپرسید که یکدفعه ای چه شد؟

آخر رفتنت هم

    مثل همیشه بودنت بود

               ای آرام دوست داشتنی

*

و رفتنت را به همه ستاره های آسمان تسلیت میگویم

    که حالا دیگر نمیدانند که باید از که نور بگیرند و زیبایی که را نشان دهند

 به ستاره های یتیم

*

و آری، میدانم رفتنت آمدنی تازه است مادر جان

          که هم جانِ مادری و هم مادرِجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مرتضی

مادر . . .

قرار نبود اولین مطلب این وبلاگ از شاعر دیگه ای باشد،اما مرگ ناگهانی مادر بزرگ عزیزم بدون قرار قبلی به ملاقاتمان آمد. شعری در ادامه از استاد شهریار که میگویند شاهکاریست در باره ی مادران:


نه ، او نمرده است.

نه او نمرده است که من زنده ام هنوز

او زنده است در غم و شعر و خیال من

میراث شاعرانه ی من هرچه هست از اوست

کانون مهر و ماه مگر می شود خموش

آن شیرزن بمیرد ؟ او شهریار زاد

«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»

...

                                   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مرتضی